شکست یک توطئه بزرگ، گذار زمان و اذعان دشمن
۵سال پیش، پساز جمعآوری خائنانه سلاحهای مجاهدین، تروریسم ولایتفقیه هفتمین حمام خون خود علیه مجاهدین را اجرا کرد. جنایت علیه بشریت و کشتار افراد بدون سلاح و سپر دفاعی. خامنهای برای بقای رژیمش بهشدت نیازمند چنین جنایتهایی بود. مقاومت ایران در آن ایام بهطور گسترده و فشرده تلاشهای خود در ارتباط با لیبرتی را بر روی سه مؤلفه متمرکز کرده بود:
انتقال مجاهدین از لیبرتی به خارج از عراق، بدون کوتاه آمده از مواضع و اصول انقلابی خود
خنثیکردن توطئه و نقشههای عملیاتی دامنهدار نیروی تروریستی قدس و سرسپردگان ولایتفقیه درعراق در عملیات خروج
تأمین حفاظت آنها تا زمانی که در عراق حضور دارند
در مقابل، رژیم به چیزی کمتر از انهدام فیزیکی مجاهدین یا دستکم ضربه کمرشکن و کشتاری بسیارگسترده راضی نبود و تمامی عوامل و مزدورانش را درعراق بسیج کرده بود.
کمتر از ۵۰روز پیش از موشکباران جنایتکارانه ۷آبان۹۴، نماینده ساکنان برای مقامهای آمریکایی و ملل متحد نوشته بود:
«امروز صبح، بار دیگر دو دوجین عوامل وزارت اطلاعات تحت نام خانواده با کمک نیروهای امنیت عراقی تحت نظارت فالح فیاض به لیبرتی رفتهاند. آنها به نحو بسیار تحریکآمیزی علیه ساکنان فریاد میزنند و تهدید میکنند… [این] یک نشانه آشکار از قصد رژیم ایران برای یک قتلعام دیگر در لیبرتی است». (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ۹آبان۹۴)
در جبهه دیگر، توپخانه جنگ روانی وزارت اطلاعات، در ظاهر «دایه مهربانتر از مادر» به تمامکش کردن مجروحان بازمانده از جنایت و مقصر نشاندادن آنها بهجای جلاد مشغول بود. مزدور نفوذی ایرج مصداقی ۱۰روز بعدازاین کشتار جنایتکارانه که عالمی را به محکومیت آن واداشت، نوشت:
«نگاهی اجمالی به گزارش رسمی این نهاد ملل متحد [منظورش گزارش کوبلر به دنبال سفر به تهران و نشستهای مستمر با دانایی فر سفیر رژیم و سرکرده شناختهشده نیروی قدس درعراق است] به خوبی گویای تلاش رهبری مجاهدین برای ایجاد سد و مانع در برابر تلاشهای کمیساریای عالی پناهندگان جهت انتقال ساکنان و نقض حقوق بشر و حقوق ابتدایی ساکنان کمپ لیبرتی توسط رهبری مجاهدین است». (پژواک وزارت، ۱۸آبان۹۴).
عایشه البصری سخنگوی آن زمان یونامی، البته، بعدها ماهیت گزارشهای آنچنانی را که کوبلر برای ارائه به شورای امنیت تهیه میکرد، چنین افشا کرد:
«کوبلر در یک جلسه گفت تنها مأموریت او در عراق این است که خواسته نوری مالکی [مزدور نیروی قدس سپاه پاسداران از قرارگاه غیور] برای بستن کمپ اشرف در عراق را اجرا کند. این کار هیچ ربطی به مأموریت و وظیفه یونامی در عراق نداشت ولی بهسرعت تبدیل به اولویت آن شد». (سایت الفانت ۱۱مهر۹۹)
شکست توطئه بزرگ، خلق یک معجزه
اما مجاهدین بیتوجه به دجالیت و شیطانسازیهای بلاوقفه خامنهای و حامیان استعماری آن، درکار خلق یک معجزه بودند. معجزهای که تحقق آن، کشف قانونمندی حرکت دریک میدان مین معامله کثیف بینالمللی با پرداخت قیمت آن بود. معجزهای که هدفش جان به دربردن نبود بلکه خلق میدانی برای رزم بیشتر با فاشیسم مذهبی و پیشبردن آرمانهای آزادیخواهانه مردم ایران برای سرنگونی اهریمنان حاکم درمداری بالاتر بود. ارتجاع وحشی و جنایتکار و همدستان بینالمللی آن دنبال این بودند که:
«[مجاهدین] وقتی پایشان به اروپا برسد در برابر زرق و برق دنیای بورژوازی و به دلیل سالیان محدودیت در عراق، نیروهایشان روند انحلال طی خواهند کرد و به مرور تشکیلات [مجاهدین] را ترک کرده و با رفتن به دنبال زندگی، در فضای اروپا منحل خواهند شد». (سایت رژیمی بهارستانه ۱۳شهریور۹۷)
با هوشیاری مجاهدین، معجزه در زمین محصوری که برای قتلعام آنها بدون هرگونه امکان دفاع، طراحیشده بود، با «هجرت بزرگ» محقق شد. حالا رژیم آخوندی بود که انگشت حسرت میگزد که:
«وقتی به روند تحولات و موقعیت جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالمللی نگاه می کنیم این سئوال در ذهن متبادر می شود که آیا امکان جلوگیری از خروج [مجاهدین] از کشور عراق وجود نداشت که ما قصور کرده و مانع نشدیم؟ آیا نمی شد در همان عراق انتقام خون شهدا را از تک تک آنان گرفت؟ این سئوال از این جهت ضرورت به پاسخگویی دارد که حضور [مجاهدین] در کشور آلبانی و هدایت اغتشاشات و ناآرامیها در داخل ایران برای نظام هزینه بر است و در خوشبینانهترین حالت، یک قلم نیروهای امنیتی کشورمان را به خود مشغول کرده است». (منبع بالا)
مجاهدین به آلبانی آمدند و فرصت مبارزاتی مصافی جدید با خلیفه ارتجاع را فراهم کردند. باوجود چهلسال سرکوب بیسابقه و نسلکشی و یک کارزار بلاوقفه اتهامپراکنی و شیطانسازی با بهکارگیری تمامی امکانات ممکن علیه مجاهدین، نتیجه نبرد تا این مقطع، به اعتراف دشمن، درچنین نقطهای قراردارد:
«وزارت امور خارجه با یک هوشمندی و ذکاوت در سیاست خارجی میتوانست چهره واقعی [مجاهدین] را به ملتهای اروپایی نشان دهد تا دولت آلبانی جرئت پناه دادن به تروریستهای منافق را نداشته باشد، ولی متأسفانه ضعف وزارت امور خارجه در حوزه دیپلماسی عمومی و تبلیغات گسترده فرامرزی علیه [مجاهدین]، این فرصت را در اختیار دولتهای معارض نظام قرار داده که از [مجاهدین] در سرزمینهایشان حمایت کنند» (رسالت آخوندی ۳۰مهر۹۹)
بیسبب نیست وزارت اطلاعات آخوندها مأموریت مزدور احسان بیدی را جلوگیری از گرایش «انسان های دیگری را که مثل خودش احتمال گول خوردن شان می رود [و نجات] خانواده های بسیار زیادی با چنین وضعیت نابسامان و بحرانی» اعلام کند (سایت فراق وزارت ۳آبان۹۹) و مزدور نفوذی ایرج مصداقی در محفل وزارتی بهاصطلاح سکولار دمکرات، بالمپنگری، وحشت اربابان خود از آینده را اینگونه برملا سازد:
«علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد. هرچند حالا [مجاهدین] خب یک نیرویی هست، هرچند و هر درصدی از نفوذ که در اجتماع میخواهد داشته باشد، مسئلهای نیست، ما ممکن است در یک موقعیت تاریخی، ما باشرایطی روبرو شویم که اصلاً فکرش را نکردهایم و حسابش را نکردهایم؛ بنابراین بایستی سنگهایمان را از همینالان بسابیم». (مزدور نفوذی ایرج مصداقی در مهستان محفل وزارتی ۴آبان۹۹)
شکست یک توطئه بزرگ، گذار زمان و اذعان دشمن
بشتر بخوانید :
پرویز خزایی ـ خشم و کین یک مزدور دهن دریده علیه دکتر هزارخانی
شکست یک توطئه بزرگ، گذار زمان و اذعان دشمن