۱۲ و ۱۹ اردیبهشت سالگرد حماسه درخشان و درس ماندگار بیش از ۶۰تن از فرماندهان، مسئولان و کادرهای مجاهدین خلق ایران
در سالگرد حماسهی جاودان ۱۲ و ۱۹ اردیبهشت، یاد مجاهدان قهرمانی را گرامی میداریم که طی یکی از حماسیترین و شورانگیزترین مقاومت های انقلابی میهنمان در برابر پاسداران ظلمت خمینی با نثار خونشان ، یکبار دیگر عمق تعهد مجاهدین خلق را در دفاع از انقلاب و خلق خویش به اثبات رساندند …… و فداکاری و پاکبازی عنصر موحد مجاهد خلق را در بحبوحهی خیانتها و سست عنصریهای زبونانهی مدعیان رنگارنگ مبارزه در برابر دژخیم خون آشام جماران با سربلندی تمام به نمایش گذاشتند.
در سال ۱۳۶۱ در چنین روزهایی دژخیمان و سردمداران رژیم خونخوار خمینی پس از مصاحبههای تلویزیونی و ابراز ندامت سردمدار یکی از پرمدعاترین جریانات چپ نما و یکی از مراجع حوزه، سر از پا نمیشناختند و میکوشیدند با تبلیغات فراوان گرد یاس و انفعال و ذلت و تسلیم در جامعه بپراکنند. ناگهان آتش نبرد از پایگاههای مقاومت مجاهدین در چندین نقطه ی تهران شعله کشید و اینبار بیش از ۶۰ تن از فرماندهان، مسئولین و کادرهای سازمان و در راس همه فرماندهی والامقام، مجاهد شهید محمد ضابطی قهرمانانه با انبوه مزدوران خمینی تا آخرین گلوله و تا آخرین نفس جنگیدند و جز پیکرهای سوخته و متلاشی شده و پایگاههای ویران شدهی خود، هیچ چیز به دشمن ضدبشری ندادند.
و بدین سان، در آن ایام که شب تاریک خمینی تازه آغاز شده بود در بحبوحه تنوره کشیدن خمینی جلاد و در اوج سرکوب وحشیانه دهه ۶۰ با تیربارانها و قتل عامهای روزمره، طنین گلوله ها و پاکبازی حماسی قهرمانان مجاهد خلق فضای ارعاب و خفقان و نغمه های شوم خیانت و تسلیم را درهم می شکست. به ویژه رشادت شیر زنان مجاهد خلق در مناطق مختلف تهران ؛ در مقابله با ارتجاع و تروریسم تحت نام اسلام، درسهای ماندگاری در تار و پود تاریخ معاصر ایران ثبت کرد و به مثابه خون جاری دوران، جریان یافت و در صفوف ارتش آزادیبخش ملی ایران و نبردهای صلح و آزادی علیه جنگ و سرکوب خمینی به گل نشست، در پایداری و مقاومتهای حماسی مجاهدان آزادی در اشرف و لیبرتی بالا و بالاترگرفت و با هجرت بزرگ مجاهدین به استراتژی هزار اشرف و کانونهای شورشی ارتقا یافت.
در دیماه۹۶ با شعار مرگ بر خامنهای و «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» سراسر ایران را زیر پای خلیفهٔ ارتجاع لرزاند.
در آتش کانونهای شورشی که هر روز نمادهای منحوس ولایت و مراکز جنایت را هدف قرار میداد، ادامه یافت. در آبان ۹۸آتشها بههم پیوست و بیش از هزار مرکز غارت و جنایت را سوزاند و خاکستر کرد. این خون شهیدان ۱۲و ۱۹اردیبهشت بود که همراه با ۱۲۰هزار شهید، اینچنین جوشید و در چهرهٔ بیش از ۱۵۰۰ شهید قیام آبان درخشید و با شعارهای مرگ بر خامنهای و «نه شاه میخوایم نه رهبر، مرگ بر ستمگر» لرزهٔ مرگ را بر پیکر خامنهای و نظام پابهگورش افکند. لرزهیی که در قیام سراسری ۱۴۰۱ با طنین شعار «خامنهایضحاک میکشیمت زیر خاک» بهسراسر ایران گسترش یافت
و علاوه بر این با شعار سراسری مرگ بر ستمگر چه شاه و چه رهبر، راه را بر سرقت انقلاب دموکراتیک ایران بست و مانع مصادره آن توسط استعمار و ارتجاع گردید که با تمام امکانات و تبلیغات شبانه روزی خود به علم کردن بقایای سلطنت مدفون و مشخصاً الترناتیو تراشی با بچه شاه به میدان آمده بودند،
مردم در این قیام با تکرار و تثبیت شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» نشان دادند که بهیمن ۴دهه مقاومت بیامان سراسری، با تضمین رود خروشان خون شهیدان و با تکیه بر تشکیلات پولادین مجاهدین، کانونهای شورشی و ارتش آزادیبخش ملی ایران، دوران دیکتاتوری از هر نوع آن در ایرانزمین بهپایان رسیده و با برپایی جمهوری دموکراتیک در ایران فردا، شیخ و دیکتاتوری ولایت فقیه نیز همچون شاه بهزبالهدان تاریخ پرتاب خواهد شد.
در سال ۱۴۰۱ با شعار فراگیر مرگ بر ستمگر، مرزبندی بین جبهه خلق با ضد خلق، بین خلق و ارتجاع و استعمار با اپورتونیسم برجسته شد و نسل جدید معنای این مرزبندی را در میدان عمل، دریافت. این آغاز جوشش رود خروشان خون شهیدان از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ تا امروز است.
***
نشریه مجاهد۵۲– جمعبندی یکسالهٔ مقاومت ۱۳۶۱ – مسعود رجوی
صبر کنید! نسلها و تاریخ آینده ایران و جهان در این مورد، بیشتر توضیح خواهند داد، بیشتر و بیشتر… تاریخ آینده ما از مردان و زنان مجاهد گفتنی بسیار خواهد داشت. از سردارانی همچون موسی و محمد ضابطی. از نوجوانانی همچون فاطمه مصباح از خانوادههایی همچون مصباح و بقایی و صدها خانواده دیگر، از مادران مجاهدی که در لحظه وداع، از فدا کردن اطفال شیرخوارهاشان هم دریغ نکردند. از زنان مجاهدی که زن انقلابی مجاهد را زینت سینه تاریخ معاصر ایران و جهان کردند.
***
شماری از قهرمانان
و حماسه آفرینان شهید
تهران-۱۲ و ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱
۱- مجاهد کبیر محمد ضابطی مسئول بخش اجتماعی مجاهدین
۲-قاسم باقرزاده زندانی سیاسی در زمان شاه و مسئول بخش دانشجویی مجاهدین پس از پیروزی انقلاب ۵۷.
۳-حمید جلالزاده، زندانی سیاسی زمان شاه، همرزم مهدی رضایی، مسئول بخش کارگری مجاهدین پس از سقوط شاه.
۴-نصرت رمضانی، دانشجوی مهندسی مکانیک، از مسئولان بخش اجتماعی مجاهدین بعد از انقلاب ضد سلطنتی. فرمانده نبرد قهرمانانه پایگاه کامرانیه.
۵-سوسن میرزایی، از مسئولان بخش اجتماعی مجاهدین پس از انقلاب ضد سلطنتی، مسئولیت در نهادهای کارگری و انجمنهای محلات.
۶-پری یوسفی، از دانشجویان انقلابی دانشگاه تهران در دهه ۵۰، از مسئولان بخش اجتماعی مجاهدین پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی.
۷-زکیه محدث، از مسئولان بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران پس از انقلاب ضد سلطنتی.
۸-فضلاله تدین: زندانی سیاسی زمان شاه، از فارغ التحصیلان دانشگاه تهران، کاندیدای سازمان از اصفهان در انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی و از مسئولان بخش شهرستانهای مجاهدین پس از انقلاب ضد سلطنتی.
۹-احمد کلاهدوز، زندانی سیاسی زمان شاه، از کادرهای مسئول مجاهدین در شیراز .
۱۰-حمید خادمی، از زندانیان سیاسی زمان شاه و از مسئولان بخش اجتماعی مجاهدین پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی
۱۱-حسن رحیمی، از مسئولان بخش کارگری مجاهدین و مسئول نشریه بازوی انقلاب.
۱۲-حسن صادق، زندانی سیاسی زمان شاه، مسئول نهاد محلات، برادر مجاهد قهرمان ناصر صادق.
۱۳-سعید منبری، زندانی سیاسی زمان شاه. از مسئولان بخش کارگری و کاندیدای مجاهدین در انتخابات اولین دوره مجلس شورای ملی پس از سقوط شاه.
۱۴-حسین جلیلی پروانه، زندانی سیاسی زمان شاه، از مسئولان بخش شهرستان مجاهدین .
۱۵-فاضل مصلحتی، زندانی سیاسی زمان شاه، از مسئولان بخش اجتماعی مجاهدین.
۱۶-مهین خیابانی از مسئولان انجمن مادران هوادار مجاهدین. خواهر سردار خیابانی.
۱۷-ایران بازرگان، از زنان پیشتاز انقلاب ۵۷، مادر مجاهد ۵۷ ساله که در رزم آخرین دوشادوش فرزندانش با پاسداران خمینی به نبرد برخاست.
۱۸-خدیجه مسیح (مصباح) شیرزن مجاهد خلق که در نبردهای حماسی ۱۲ اردیبهشت، در پایگاهی در خیابان نارمک یک تنه در برابر فوجی از پاسداران درنده و تا دندان مسلح ساعتها جنگید و درسی درخشان به آنان داد.
۱۹-مریم شفایی، دانشجوی ادبیات دانشگاه تهران، از شهیدان خانواده قهرمان شفایی.
۲۰-عباس همایوننژاد، زندانی سیاسی زمان شاه، ۲۷ ساله ، هنگام مراجعه به یکی از پایگاهها با مزدوران تا دندان مسلح درگیر شد و پس از نبردی قهرمانانه به شهادت رسید.
۲۱-علی انگبینی، دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، مسئول نشریه فریاد گود نشین
۲۲-فاطمه (تاجی) مهدویکرمانی، دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، عضو تحریریه نشریه بازوی انقلاب در بخش کارگری.
۲۳-فائزه بهاری جوان ، از دانشجویان انقلابی دانشگاه صنعتی شریف در دهه ۵۰ از مسئولان انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه
۲۴-مهری خانبانی، از دانشجویان انقلابی دانشگاه علم و صنعت در دهه ۵۰، فرمانده پایگاه در آخرین نبرد قهرمانانه با پاسداران
۲۵-حمید لولاچیان، زندانی سیاسی زمان شاه، از کادرهای بخش محلات
۲۶-زهرا طباطبایی، مسئول انجمن مادران محله خزانه تهران
۲۷-بهروز اسداله زاده، مسئول تدارکات بخش اجتماعی
و مجاهدان قهرمان شهید
۲۸-هادی (محمد) تواناییانفرد
۲۹-اقدس تقوی
۳۰-امیر آقبابا
۳۱-فرشته ازهدی
۳۲- مهین ابراهیمی
۳۳-معصومه میرمحمد
۳۴-محمد عسگریزاده
۳۵-محمد تقی آسیم
۳۶-حسین امیرپناهی
۳۷-تقی اوسطی
۳۸-غلامعلی صادقی نیستانی
۳۹-مژگان موفق
۴۰-پروین ملازینعلی طاهری
۴۱-حسن کلکتهچی
۴۲-بهرام قاسمی
۴۳-زهرا شیخالاسلام
۴۴-وجیهه عبادی
۴۵- فاطمه ابوالحسنی
۴۶-نائمه عمرانیان
۶روز پس از حماسهٔ ۱۲ اردیبهشت
پیام به مجاهدین در داخل میهن اسیر و زندانهای خمینی
مسعود رجوی – ۱۸اردیبهشت ۱۳۶۱

پیام به مجاهدین در داخل میهن اسیر و زندانهای خمینی -۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱
بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران
و بنام آخرین دسته شهدای قهرمان مجاهد خلق ،
امروز ۱۸اردیبهشت ، چند روز از شهادت آخرین دسته شهدای بزرگوار ما می گذرد. شهدایی که در رأس آنها یکی از برجسته ترین قهرمانان ما یکی از ارزشمند ترین و عالی رتبه ترین افراد ما محمد ضابطی قرار داشت.
هرکس که درچنین صحنه پیچا پیچ و پرکشاکشی به تنهایی بار انقلاب را و بار مبارزه خونین و سرسخت را ، سرسخت ترین و خونین ترین و عمیق ترین مبارزه انقلابی کل تاریخ ایران را بردوش کشیده چنانچه آگاه هست که به چه کار تاریخی بزرگی اقدام کرده طبعا از خدا طلب صبر و بردباری ضروری چنین مراحلی را هم کرده و برایش مصیبت های غیر قابل تحمل یا غیر منتظره ای نیستند. بخصوص ما که دیگر حالا عادت کردیم . عادت کردیم که متعالی ترین ارزش ها و سرمایه هایی را که در سراسر تاریخ خلق مان پیدا کردیم بی دریغ نثار رهایی نثار آزادی نثار اسلام انقلابی و نثار حفظ شرف و حیثیت عقیدتی خودمان بکنیم . در همین اوان و درهمین روزها حوادثی گذشته و شاید باز هم دارد می گذرد که خیلی از همه جهات عبرت انگیز و پند آموز هست و بی اختیار هر صاحب فکر و هر فکرکننده ای را و هر صاحب دل و دارای قلبی را بسیار تحت تاثیر قرار می دهد و به فکر وادار می کند.
در یک طرف فرماندهان و مسئولان مجاهد ضابطی ها، باقرزاده ها، جلال زاده ها، خادمی ها، تدین ها
با تمام خانمان عقیده و گوشت و پوست و استخوانشان با چه جسارتی بهای انقلابی بودن بهای باشرف بودن و بهای هستن رو، هستن تکاملی را می پردازند. باز هم درهمان طرف هر روز واحد های رزمنده مقاومت مسلحانه، واحدهای میلیشیای خلق، واحدهای نظامی مجاهد خلق در گوشه و کنار کشور و بخصوص در تهران گلوگاه رژیم میتازند، می توفند، می خروشند و عملیاتی می کنند که برق از چشم ارتجاع می پرد .از پرسنل سرفراز نظامی مجاهد خلق که عملیات تحسین آمیز پادگان لویزان را انجام داد یا برادران ما در قصر فیروزه و آخرین اطلاعیه هایی که ما در اینجا خواندیم مربوط به مجاهدان شهید و قهرمان هادی رازی، محسن افسون، گلزاده غفوری، مصباح، عطا رودی، دنیا پور و الی آخر . از همه واحدها و گروهان ها و گردان های مقاومت که طبعا فرصتی برای نام بردن و تقدیر از تک تک آنها نیست. شاید آخرین اطلاعیه ای که دیروز من خواندم متعلق به واحد مجاهد شهید سعید صفابخش بود.
خب دریک طرف درهمین روزها هم باز این ها دیدیم که به هنگام شهادت شان و چه در سنگر های رزمی وعملیاتی اما کاش همه اش از همین چیز ها در صحنه ایران می بود. کاش هرچه بود حماسه مقاومت و شهادت می بود. کاش فقط دردی که در ایران وجود دارد، اگر چه بسیار دردناک، درد اسراء شکنجه شده ها و درد جگرسوز شهدایی همچون ضابطی ما بود. اما درآن طرف قضیه ندامت های تلویزیونی را هم همه شنیدید.
عجبا در یک طرف صلای مقاومت به عرش رسیده، حرکت و عمل طوفان به پا کرده ، و در طرف دیگر بت های مجازی پیاپی فرو میشکنند. در عرض یک مدت خیلی کوتاه خلاصه حوادثی از سر گذشتند که یک دنیا مفهوم و تبیین دارد. بخصوص وقتی که دو طرف قضیه را با هم مقایسه بکنید. بخصوص وقتی که چه از شهامت ها و جسارت ها و جانبازی ها و فداکاری های این طرف و چه از زبونی ها، ضعف ها، تسلیم طلبی ها و دنائت های آن طرف به سادگی رد نشویم و بخصوص وقتی که مسائل را از قلمرو فردی اش خارج بکنیم و جریان وار و نه بصورت تک نمودهای پراکنده بررسی بکنیم، آن وقت خودمان را و نقش خودمان را بهتر درخواهیم یافت .
…………………..
اما من گفتم که وقتی مجاهدین صحبت می کنند نه صحبت کردن و اعلامیه دادن به اصطلاح دیگر جناح ها و رهبران اپوزیسیون به عکس ، از دل خلق، از قلب انقلاب و مبارزه و بر روی دریای خون صحبت می کنند.
اختناق است بله اما مجاهدین خلق به همین اختناق می توفند و می تازند یعنی پرچمدار کاروان سالار و سپه سالار قافله خلق و انقلاب و مکتب اینها هستند .
بله اگر کسی می خواست امروز در برابر خمینی مقاومت بکند از خیلی قبل ها مثل مجاهدین باید خودش را آماده می کرد. تزکیه و تصفیه می کرد و یا لااقل از فردای سی خرداد بایستی به جبران مافات و خطاهای گذشته فریاد می کشید. براین دختر ها و پسرهای خردسال ما خون می گریید و جانش را هم تقدیم می کرد، نمی ترسید.
بگذارید اینطور مقایسه کنم درتاریخ تکامل طبیعی همه خواندید. دورانی را که پر از زمین لرزه، فعالیت آتشفشان ها، پیشرفت و پس رفت دریاها و خشکی ها و جنگل ها و یخ زارها زمانی که همه چیز مبین تولد جدیدی بود و تکامل می خواست به فاز جدیدی ارتقاء پیدا بکند. عجب غوغایی بود اما شاهرگ سرخ تکامل در طول تمام جریان می دمید و محصولات آداپته تر خودش را، متکاملتر خودش را یک به یک ولو خموش و آرام تقدیم می کرد. تکامل اجتماعی چیزی ساده تر و کم بهاتری از تکامل طبیعی نیست. امروز ایران واقعا شاهد چنین صحنه ای هست. شن زارهایی پس می نشینند. رستنی هایی می رویند آرام حتی در زیر آب. توفان ها بپا می شود اگر دقیق نگاه بکنید خیلی ها از صحنه محو می شوند و خیلی ها انتخاب می شوند.
اِنَّ اللّهَ اصْطَفَی
در این توفانی که امروز برکشور ستم زده ما حاکمه، همه چیز قانونمند پیش می رود نگاه کنید از یک طرف شهادت ها و رشادت ها و مقاومت های مجاهدین از زن و مرد تا کوچک و بزرگ شان بطور جریان وار و سیستماتیک. گفتم که با تک نمودها، تک فرد ها کار نداریم ،جریان وار، سیستماتیک و از آن طرف سیستماتیک بریدگی ها را ، ندامت ها را از صحنه خارج شدن ها را، عجب انتخاب طبیعی، عجب انتخاب اصلحی و در هر قدم چقدر پر بار، چقدر روشنگر.
…………………..
از یک طرف سمبل ها و نمایندگان درجه اول جریاناتی
شقه شقه شدن نیروهای …… چپ نمایی که قبل از هر چیز به تخطئه مجاهدین ذی علاقه بودند و یا گروه هایی که لااقل این فهم را در این حد داشتند که چنان که شنیدید، انحلال خودشان را اعلام کنند به عبارت دیگر بگویند که مرد این میدان نیستند و برای این میدان آماده نشده بودند. خب اگر چه این اصلا چیز استقبال کردنی نیست ولی در قیاس با فرصت طلبی ها و اون نحوه پاچه گرفتن یا این تمایلات توده ای باز پذیرفته تره ، بله اینها همه در یک طرف و در طرف دیگر مقایسه کنید خطوط سازمان را و خون هایش را و رشادت هایش را و مقاومت هایش را. آیا آدم به یاد همان داستان پرشور و شر تکامل طبیعی نمی افتد؟ آیا اینها مسائلی نیستند که انقلاب ما در این مدت حل کرده ؟ و اساسا حل آنها را هم مرهون مجاهدین باید بود. مسائلی که در تاریخ اروپا که ورق بزنیم، بعضی وقت ها دو قرن، سه قرن مثلا در دوران رنسانس طول کشید، حل مسئله کشیش بازی و کلیسای آنچنان. روشن تر بگم در بحبوحه این آزمایش سرسخت، خونین و خروشان، حقایق بسیاری به اثبات رسید منجمله به اثبات رسید که خطوط مجاهدین در مجموعه خودش از همان فردای انقلاب تا کجا درست بوده و الا امروز هم شما در بهترین صورتش ناگزیر بودید، انحلال خودتان را اعلام بکنید و یا هم از منتها الیه چپ اپورتونیستی بپرید
به شاخه راست و در لجنزار ارتجاع فرو بروید. گرچه تلاش خواهند کرد بسیار که این را توجیه بکنند …. تک نمود قلمدادش بکنند. رابطه اش را با خطوط سیاسی و چتر ایدئولوژیکی فرصت طلبانه شان ببرند. اما، اما اگر معیار شناخت ها جریان عمل باشند جریان عمل به قدر کافی روشنگر و قدرتمند و برا هست که برای آنهایی که میخواهند بفهمند، بفهماند که چی به چیه . اگر هم ما شروع نمی کردیم اگر وارد میدان نمی شدیم، بعد از تمام آمادگی های بطور نسبی که تدارک دیده بودیم، یقین کنید که ارتجاع خمینی از سرمان دست برنمی داشت و ما را هم در یکی از همین چاه ها یا چاله ها فرو می برد و دفن می کرد.
وَلَوْ اَرَادُواْ الْخُرُوجَ لاَعَدُّواْ لَهُ عُدَّهً
اگر اینها اراده خروج، اراده قیام، اراده بیرون آمدن از خانه هایشان را داشتند، تدارکش را می دیدند. اما اینکار را نکردند. یا در سکوت و سازش و مماشات بسر بردند و یا به جای رژیم و یا بیشتر از رژیم به سر وکله مجاهدین پریدند.
وَلَکن کرِهَ اللّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِیلَ اقْعُدُواْ مَعَ الْقَاعِدِینَ
و خدا هم خوش نداشت و مجاز نشمرد جنبش و جنبیدن آنها را. پس بازشان نشاند وگفته شد که بنشینید با بازنشستگان بجای مجاهدین با قاعدین بنشینید یعنی چی ؟ یعنی اینکه بطور قانونمند مجموعه حرکت آنها سرانجامی جز این نداشت و نمی بایست داشته باشد. کما اینکه مجموعه حرکت مجاهدین هم در هماهنگی کامل با خودش با خاستگاهش و با نیت و اراده و ایدئولوژی که برآن حاکم بود قرار دارد . می بینید چه درسهایی است، فتنه خمینی بسیار عظیم بود. البته این فتنه پایان نیافته اما کسانی که مرد شنا کردن در این دریای مواج فتنه ها بودند، یکی به یکی گذرگاه ها و منزلگاه های مختلف را سفر کردند با موفقیت ازش گذشتند.
برادرانی که در آن سال ها در زندانها بودند، می دانند که ما چه کشیدیم و در اکثر مواقع هم دم نزدیم
در اینجا در خارج کشور بدون تحقیق اعلامیه ای داده بودند، قبل از اینکه کاملا تحقیق بکنند که این حسین روحانی چه شد و چه کار کرد.
تیتر اعلامیه این بود که آنان توفان بودند و به سهمگین ترین بندهای بیداد سر فرود نیاوردند. و بعد هم مرگ آنان است که می سازد، نه . شهادت مجاهدین است که می سازد.
ما که به مفهوم خمینی و هرکس که کشته یا اعدام بشود که شهید نمی گوئیم . سرفصل شهادت آگاهی و پذیرش آگاهانه و آزادانه راه و عواقب و الزامات آن است .
خونخواری و فضاحت رژیم خمینی در یک طرف اما فی الواقع این جماعت که مقاومتی نکردند زمانی ارد جنگ و مقاومت را به مجاهدین می دادند، اما امروز یک نقطه پایان بود. پایان یک فتنه، پایان یک آزمایش. اما روشن است که بهای این آزمایش را باز هم مجاهدین اساسا پرداختند.
…………………..
آهای آنهایی که یاد شهدا و اسرایمان قرار و آرام را ازکف شما در می رباید. آهای آنهایی که وقتی به یاد شکنجه شده ها می افتید، خواب از چشم تان می پرد، در این آیات در این نمونه ها در این امثال خوب دقت بکنید. ما فقط یک درد داریم. درد شریف ماندن، درد انقلابی ماندن، درد اصیل ماندن، درد انجام وظیفه و تکالیف انقلابی و مکتبی و عقیدتی مان. درکنار ما، در داخل صحنه شما انواع و اقسام دیگر نیروها و خط مشی ها و استراتژی ها و تاکتیک ها را هم به عینه ملاحظه می کنید و فرجامش را هم ملاحظه می کنید. آیا سازمان شما انتخاب درستی کرده؟
بله خدا کند که همیشه دردها، درد عزیزماندن و شریف ماندن باشد و نه درد ذلت و خواری و تسلیم.
سه سال گذشت. چقدر زود. البته خونین اما اما چه ماهیت هایی افشا شد و خلق چگونه رشیدترین و صمیمی ترین فرزندان خودش را شناخت. چطور سره از ناسره جدا شد. چطور طیب از خبیث باز شناخته شد.
انظُرْ کیفَ نُصَرِّفُ الایاتِ لَعَلَّهُمْ یفْقَهُونَ
بنگر که چطور در گیر و دار و درکشاکش ایام این آیت ها و نشانی ها را می گردانیم، شاید که بفهمند. البته باز هم این تنها مجاهدین هستند که می فهمند. کسانی که خودشان بهایش را پرداختند. کسانی که آگاهند چه ارتباط اجتناب ناپذیری میان ایدئولوژی خطوط سیاسی و عملکرد تشکیلاتی وجود دارد.
…………………..
از فردای سی خرداد هم باز فرصت داشتند که در هماهنگی و تنظیم حرکات خودشان با مجاهدین به مسیر درستی بیایند، خطاهایشان را تصحیح بکنند، انسجام درونی شان را افزایش بدهند و انسجام کلیت وجودی تشکیلاتی خودشان را با جامعه هم توسعه و تحکیم ببخشند. اما نکردند. چرا نکردند؟ دلایلش روشن است و در صدر این دلایل هم هژمونی طلبی و دافعه مجاهدین یعنی گریز از اینکه حق را به میزانی که در مجاهدین هست بپذیرند، قرار داده. عجب دنیای با حساب وکتابی، اصل اول فلسفه واقعگرای توحیدی این است که جهان خارجی وجود دارد و قانونمند هم وجود دارد.
و عجب هستی حساب وکتاب داری هست. می توان مدت ها شعار داد به این و آن پرید اما اگر در خط درستی حرکت نکنیم، این نتایج اجتناب ناپذیرند. کسی که از همان فردای انقلاب بلکه سال ها قبل از انقلاب از خط و جاده صحیح خارج شده بود، میایست هرچه زودتر دور میزد. مسیرش را از مسیری که منحرف شده بود، تصحیح می کرد. اما اینها این کار را نکردند و بر انحراف افزودند. باز هم ما از آنها دعوت کردیم.
اگر می آمدند، خط شان تصحیح می شد. در ارتباط با همین صحت خطوط، جریان وار سمت حرکت دیگری پیدا می کردند. روحیه هاشان هم تفاوت می کرد. تسلیم نمی شدند.
انظُرْ کیفَ نُصَرِّفُ الایاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ
ببین چطور این همه آیات را در مقابلشان می آوریم و می بریم، باز هم این ها اعراض میکنند و روی برمیگردانند. اما تکامل که تعطیل بردار نیست. انقلاب همچون آتشفشان زنده فعال و خروشان هست، وجود دارد و به پیش می رود و فرزندان واقعی خودش را هم انتخاب کرده و معرفی کرده. جامعه را نگاه کنید، چقدر جوشان. همچون دیگی که بقول حضرت علی زیرش بالا و بالایش دارد زیر می شود به هم می خورد. ماهیت همه چیز افشا می شود. لجن ها از لجن های خمینی، حزب الشیطانی رو می آیند و نفی می شوند، شناخته می شوند و همینطور همانهایی که کسوت به اصطلاح چپ به تن کرده اند. یکی اسلام را به عاریت گرفته و دیگری به عاریه و به جعل از کسوت انقلابی جهانی استفاده می کند. این که شما میبینید تنها یک سازمان از فردای انقلاب توانست توده ای بشود، منشعب و شقه شقه نشود، درحالیکه بقیه کار روزمره شان تقسیم و انشعاب هست. اینکه فقط یک سازمان یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران روز به روز انسجام داخلی خودش بیشتر شد و مناسبات خودش را با توده های مردم استوار تر کرد. این ها شوخی نیست. این یک آیت بزرگی است و درست به همین دلیل و از همین جا هم می شود، صحت وخطوط را به آن پی برد.
بله منظورم این نیست که ما به هیچ وجه اشتباهی نکردیم و اشتباه ناپذیرهستیم. نه دارم خطوط را درکلیتشان می سنجم. شما تا این لحظه در بزرگترین آزمایش تاریخ ایران که همه را به ترتیبی پس زده و یا تجدید و رفوزه کرده تا این لحظه پیروز شدید و خدا کند که باز هم بشوید. چقدر زمان لازم بود برای حل چنین مسائلی، برای روشن شدن ماهیت این همه مدعیان کاذب. بله اگر در این خطوط نمی رفتیم ما هم شقه می شدیم. ما هم پاشیده می شدیم. ما هم از مردم دور می شدیم. ما هم روحیه مقاومت نمی داشتیم و ما هم منسجم و متحد نبودیم. اما امروز شما پیام اسلام را که خمینی می رفت لااقل برای یک دوره تاریخی به گورش بسپارد دوباره زنده کردید. به به چقدر و الا طعن و لعن علیه اسلام وجود می داشت فتنه ها را به جان خریدید. بهایش را با خون و شکنجه پرداختید و لااقل تا امروز سر بلند هستید و خدا کند که تا آخر باشید.
قیمت خون ها و شکنجه ها را… دادید بله در وصف حضرت ابراهیم قرآن می گوید:
شَاکرًا لِّاَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
به همه نعمت های خدا سپاسگذار بود. خدا انتخابش کرد. برش گزید و به راه راست هدایتش کرد. معنی راه راست و بازتاب ها و الزاماتش را می بینید. پس شکر بکنیم. شکر بکنیم به همه خون هایی هم که دادیم اینها کار کوچکی نیست.
اِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اَنفُسَهُمْ وَاَمْوَالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیقْتُلُونَ وَیقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیهِ حَقا فِی التَّوْرَاهِ وَالاِنجِیلِ وَالْقُرْانِ وَمَنْ اَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیعِکمُ الَّذِی بَایعْتُم بِهِ وَذَلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
می بینید وعده و قانونمندی حقه خداست در تورات، در انجیل، در قرآن و فی الواقع کیست که از خدا به عهدش وفادار تر باشد پس شادی بکنید به این گونه بده و بستان انقلابی و عقیدتی که با خدا کردید و این همانا که فوز عظیمی است. واقعا رستگاری عظیمی است وکاش همه ما مفهوم این رستگاری را دریابیم.
پیروز باشید.