مجاهدین خلق و مفهوم زندگی
به این دو گزاره توجه کنید:
بسیاری از مبارزان در طول تاریخ، هم زندگی معمولشان را داشتهاند هم مبارزه را.
مجاهدین خلق از آغاز تاکنون به داشتن یک زندگی معمول و رایج رضایت ندادهاند.
هر دو گزاره درست هستند. چرا که هر دو به تعریف زندگی، به ویژگیهای حاکمیت سیاسی، کیفیت مبارزه، جغرافیای مبارزه و مشخصات اجتماعی بستگی داشته و دارند.
تعریف مفهوم زندگی
مجاهدین خلق زندگی را عقیده و نبرد و مبارزه برای آن تعریف میکنند. مادهٔ مشخص عقیده را هم در پهنهٔ سیاسی و اجتماعی، «آزادی، برابری و عدالت» میدانند. این باور یا تعریف از زندگی را فقط تئوری و نظریه نمیدانند، بلکه بر نبرد همهجانبه و مبارزهٔ مستمر برای تحقق آزادی، برابری و عدالت اجتماعی و حفاظت از آنها تأکید دارند.
واقعیت این است آن کسی که چنین تعریفی از زندگی و مفهوم آن ندارد، آن کسی که «آزادی، برابری و عدالت» را پاسخ زندگی نداند و بهای چنین پاسخی را ۵۸سال نسل به نسل با مبارزهیی حرفهیی و تماموقت نپرداخته باشد، طبیعی است که تداعی چنین مفهومی از زندگی برایش سخت و حتا غیرممکن مینماید. چرا؟ به این دلیل که وقتی میگوییم «تعریف زندگی»، یعنی نوعی حدگذاری و مشخص کردن مرز بین این تعریف با تعاریف دیگر.
انتخاب نوع زندگی در این جهان، با نوع تعبیر و شناخت ما از هستی و انسان ربط مستقیم دارد. مفهوم زندگی از نظرگاه مجاهدین و تعریفی که از آن دارند، جز حیاتی مبارزاتی و کسب توانایی و صلاحیت برای انطباق مداوم با شرایط پیچیدهشوندهٔ آن نیست.
کشف پادزهر دجالیت مذهبی ـ سیاسی ـ جنسیتی
در ایران تا سال۱۳۴۴، مبارزان ضددیکتاتوری، هم مبارز بودند هم زندگی معمول و رایجشان را داشتند. یعنی مبارزه هنوز به یک فعالیت حرفهیی و تماموقت بالغ نشده بود. بعدها دکتر محمد مصدق پس از تبعید به احمدآباد و تفکر پیرامون ضعفها و کمبودها در مبارزه با دیکتاتوری در ایران، گفت: «ایکاش در ایران هم مثل جوانان الجزایری پیدا شوند که زندگیشان را صرف مبارزه و سربلندی ایران کنند» (نقل به مضمون).
عطف به نوع مبارزه در ۴۴سال گذشته، مطلب این است که مبارزهٔ تمامعیار با دیکتاتوری قرونوسطایی خمینی و وارثانش، با تلفیق مبارزه و زندگیِ معمول و رایج، غیرممکن است و دوام نمیآورد. تضمین استمرار این مبارزه و حفظ ظرف آن، هیأت و شکلی سازمانیافته، منظم، هدفمند، گروهی و جمعی و حرفهیی میطلبد. این مسیرها بهطور خاص در خارج ایران از جانب بسیاری تجربه شد و محصول دو سر طیفش را داد.
یک یادآوری قابل توجه
بعد از کودتای آگوستینو پینوشه علیه دولت ملی و مردمیِ سالوادور آلنده، حدود یک میلیون فعال سیاسیِ شیلیایی از آن کشور مهاجرت کردند؛ شامل روشنفکران، موسیقیدانان، شاعران، نویسندگان، مبارزان همراه آلنده و فعالان سوسیالیست. در پایان سال اول پس از مهاجرت، از آن جمعیت میلیونی چند هزار باقی ماند. در پایان سال دوم فقط چند صد نفر با هم ارتباط داشتند، آن هم گاهگاهی. در سال چهارم بالای ۹۵ درصدشان سراغ مشکلات واقعیِ زندگی و خانواده و کار و شغلشان در وضعیت پناهندگی رفتند. آنچه ماند مجموعهیی فعالیت فرهنگی و هنری بود.
پاسخ به شرایط خارج از ایران با تکیه بر قوانین علمیِ مبارزه
مجاهدین یک گروه مبارز حرفهیی تماموقت از نیمهٔ دوم دههٔ ۴۰ تا ۱۳۵۷ بودند. آنان و جریان فدایی در آن زمان، برآمده از جمعبندی مبارزات نسلهای پیشین بودهاند. نسلهایی که از قضا ضعف اصلی و جدیِ مبارزاتشان، کمبود حرفهیی بودن در امر مبارزه و تشکیلات بوده است.
مجاهدین خلق بهطور خاص پس از هجرت به خارج ایران، بهدرستی و با تکیه بر قوانین علمیِ مبارزه دریافتند که اتفاقاً تهدید کوتاه آمدنشان از مبارزه و از هم پاشیدن تشکیلاتشان، قاطی شدن با جریان متعارف و معمول زندگی و غرق شدن در آن است. از این رو برای تضمین ادامهٔ مبارزه با تکیه بر انگیزههای آرمانی و تاریخی، در خارج ایران هم تشکیلات و کادرهایشان حرفهیی ماندند. با همین دو عنصر توانستند هم مبارزهٔ سیاسیِ رو به ایران و دیپلماسی در سطح بینالمللی را پاسخ دهند، هم امنیت و اطلاعاتشان را مصون نگاه دارند و هم تشکیلات و سازمان کارشان را نگهداری کرده و تداوم بخشند.
مداری جدید از انتخاب مبارزهیی حرفهیی
با تغییر مراحل مبارزه و سخت شدن شرایط سیاسی و منطقهیی پس از فروغ جاویدان، مجاهدین خلق در ادامهٔ انقلاب درونیشان، مداری جدید از حرفهیی شدن در مبارزه را رقم زدند. آنها تصمیم گرفتند هیچ مانع فکری و ذهنی و رادع مبارزاتی در درونشان نداشته باشند تا تمام وقتشان را صرف مبارزه و حفظ سازمانشان برای سرنگونی دیکتاتوری آخوندی کنند.
آنها پس از دست کشیدن از شغل، تحصیل و زندگی متعارف، در این مدار جدید، از تشکیل خانواده بهعنوان شاخص و مظهر تعلقپذیری نیز دست کشیدند. الآن پس از ۳۴سال واضح شده است که اگر آنموقع چنین انتخابی نمیکردند، تضمینی نبود که از این مسیر سرسخت و پیچیدهشوندهٔ داخلی و بینالمللی بهسلامت بیرون بیایند و هماینک چنین موقعیت ممتازی را در برابر دیکتاتوری ولایت فقیهی داشته باشند.
مجاهدین با این انتخاب، خود را در معرض انبوه بهتانها قرار دادند و بهایی بسسنگین پرداختند. آنان با انقلاب درونی، نخستین گروه سیاسی در تاریخ معاصر ایران هستند که باور به برابری زن و مرد را آینهیی کردند تا هر باورمندی، ماهیت خود را در نوع واکنش نسبت به این انقلاب و نقش عنصر «زن»، عیان کند.
شاخص تضمین ماندگاری مجاهدین
واقعیتهای ۳۴سال گذشته گواهی میدهند که مجاهدین بهموقع و خوب تشخیص دادند و خودشان را در مقابل مماشات جهانی با آخوندها و ضربههای دشمنانشان مصون کردند و کمتر آسیب دیدند. سالهاست وزارت اطلاعات و همسویان پروپاگاند آخوندها تمام تلاششان را روی مجرد بودن مجاهدین متمرکز کردهاند؛ چرا که همین انتخاب، تضمین ماندگاری مجاهدین در سختترین شرایط مبارزه در خارج از ایران شده و آنان را تنها هماورد سازمانیافته و آرمانگرا در مقابل دیکتاتوری ملایان نموده است. واکنش روزانهٔ دستگاه تبلیغات آخوندها نسبت به قدرت تشکیلاتی و توان اثرگذاری مجاهدین بر تحولات ایران، گویای پویایی آنان و جایگاه و ثقل سیاسیشان در تعادلقوای ایران است.
یک گواهی انسانی
مجاهدین با انقلاب درونیشان در وجه مبارزه علیه اندیشهٔ جنسیتی، هم در تئوری و هم در عمل، مسیری را پیموده و میپیمایند که میتوان گفت چند قرن جلوتر از واقعیتهای کنونی گام برداشتهاند. این در حالیست که خمینی و خامنهای و دستگاه سرکوب و افکار ارتجاعی ضدبشریشان تمام تلاششان این بوده و هست که بهطور خاص جوانان ایران را غرق در اعتیاد و دامنزدن به اندیشهٔ جنسیتی کنند.
گواهی انسانی این است که مجاهدین مسیر عکس را رفتهاند و به موازات مبارزهیی سیاسی با دشمن اصلی ایران، با اندیشهٔ جنسیتی میجنگند و دستآوردهای مبارزاتی بر محور «آزادی، برابری و عدالت اجتماعی» کسب میکنند. این واقعیت را بسیاری شاهدان عینی ایرانی و غیرایرانی با شگفتی توأم با تحسین گواهی دادهاند.
مجاهدین خلق کسب چنین موقعیتی را مدیون تعریفشان از مفهوم زندگی و پرداخت بهای این شناخت با فداهای مستمر در بزنگاههای انتخابهای مداوم هستند.
مجاهدین خلق و مفهوم زندگی