یادی از شهید قهرمان مهرداد رضازاده و خط سرخ مقاومت و تسلیم ناپذیری– آ. سلیمی
این روزها خبرهایی از شهادت بازداشت شدگان قیام در اثر ضرب و شتم وحشیانه مستمر تکرار میشود. این شیوه همیشگی جلادان تاریخ است که تلاش میکنند هم نسل انقلابی را با کشتن و ضرب و جرح تا سرحد مرگ به صورت فیزیکی از بین ببرند، هم ترس و وحشت ایجاد کنند و هم ریختن خون پاک شهیدان را با شیوههای مسخرهای چون خودکشی و فرار و…. از خود سلب مسئولیت کنند. از کشتن ۹ قهرمان فدایی و مجاهد در تپههای اوین که ساواک مدعی شد در حین فرار کشته شدند تا کشتن مهرداد قهرمان در اشرف و هماکنون تکرار این سناریوی رذیلانه در سراسر ایران، نشان دهنده اوج شقاوت این جانیان است.
مهرداد رضازاده از شهدای قهرمانی است که در حماسه پایداری در اشرف در مقابل حمله ددمنشانه مزدوران در ۶و۷ مرداد ۱۳۸۸ مجروح و به شهادت رسید. در این حملات ناجوانمردانه برخی از مجاهدان از جمله شهید سیاوش نظام الملکی و امیر خیری با ضربات کشنده چوب و دشنه و تیر و تبر به سبعانهترین شکل زخمی شدند، بدلیل محاصره پزشکی که علیه مجاهدین توسط دولت دست نشانده مالکی اعمال میشد، امکان مداوای سریع و رساندنشان به بیمارستان وجود نداشت، به شهادت رسیدند.
مهرداد رضازاده یکی از مجاهدانی بود که ویژگیهای انقلابیاش از او انسانی مهربان و خونگرم و در عین حال جسور و قاطع ساخته بود. یکی از ویژگیهای عمیقا انقلابی مهرداد، قاطعیت در برابر هرگونه اپورتونیسم و تسلیمطلبی و داشتن مرز سرخ با بریده خیانت کارانی بود که به اردوی دشمن پیوسته و تبدیل به مبلغان و مروجان عافیت طلبی و تسلیم شده بودند. از جمله با قلم شیوایش درباره یکی از این خیانتکاران به اسم محمد اکبرین مطلبی نوشته بود که در سال ۸۴ در سایت افشاگر درج شده بود. او در این مقاله به زیبایی مرز سرخ بین تسلیم و مقاومت را ترسیم کرده و با یادی از شهیدان عملیات کبیر فروغ جاویدان توصیف زیبایی از آنها میکند که بیانگر درک انقلابی او است.
این روزها هم ما با دو مسیر کاملا متفاوت در این انقلاب روبرو هستیم، خیانت و تسلیم و بیهزینگی یا پرداخت تمام عیار قیمت ایستادگی بر سر آرمان آزادی. یکسو مهرداد و مهردادها و یکسو امثال محمد اکبرین و مزدور نفوذی مصداقی که درباره مزدور خودفروخته محمد اکبرین اشک تمساح میریزد و آه و فغان سرداده که آی مجاهدین محمد اکبرین را مجبور کردند از همسرش جدا شود و بعد هم روی مرز ولش کردند…. حرفهایی که شخص محمد اکبرین همان موقع که سر به آستان ولی فقیه گذاشت و مطالبش خوراک سایتهای وزارتی در سال۸۴ بود، نگفته بود. به عکس در همان متون منتشر شده، ناخواسته اعتراف میکند مجاهدین چگونه این فرد خائن را کمک کرده و با امکانات کاملا مطمئن بخواست خودش به ایران پی زندگیاش فرستادهاند. حالا مزدور مصداقی دهان کثیفش را بعد از سالها باز کرده تا مدعی او از مجاهدین شود تا نرخ خودش را نزد ولیفقیهش بالا ببرد.
با مروری بر زندگی پربار مهرداد رضازاده، یادش را گرامی میداریم.
زندگینامه شهید قهرمان مهرداد رضازاده
مهرداد شهید از اهالی خونگرم استان خوزستان بود. وی در سال ۱۳۴۳ در آبادان متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آبادان، بوشهر و شیراز گذراند. او در سال ۵۸ زمانی که پانزده ساله بود با سازمان مجاهدین آشنا شد و یکسال بعد بهصورت حرفهای فعالیتهای خود را در محل سکونتش ـ پایگاه دریایی بوشهر ـ آغاز کرد.
سال ۶۰ از بوشهر به شیراز رفت و فعالیتاش را در این شهر ادامه داد. در فاز نظامی با شهادت مسؤلش از سازمان قطع شد و سرانجام سال ۶۵ به امید اینکه به سازمان وصل شود از کشور خارج شده و به آلمان رفت و فعالیت خود را در رابطه با انجمن آلمان آغاز کرد.
مهرداد زمستان همان سال بنا به تقاضاهای مکررش به عراق اعزام شد. وی بعد از گذراندن دورههای لازم، در گردانهای رزمی سازماندهی شد و فعالیتهایش را در مواضع مختلف از جمله فرماندهی گردان رزمی قرار گرفت. مهرداد بهدلیل روحیه فعال و منعطفی که داشت بهعنوان کاندید خلبانی وارد یگان هوایی شد و دوره آموزش خلبانی هلیکوپتر را گذراند. اما نقطه اوج زندگی مهرداد، در دوران پایداری پرشکوه هفتساله پس از تحویلدادن حفاظت اشرف به مزدوران عراقی وابسته به رژیم و محاصره همهجانبه اشرف۱ بود که از او یک مجاهد صدیق تراز مکتب ساخت.
در همه ابتلائاتی که طی این هفت سال در برابر مجاهدین قرار میگرفت مهرداد با سینهای گشاده و با دادن دست باز، وارد حل مشکلات میشد. و همانگونه که کراراً میگفت: «با تمام وجود معتقدم که دوران ماده شدن ایدئولوژی خواهر مریم فرا رسیده است» دوران آمادگی برای پرداخت تمامعیار و بیچشمداشت.
مهرداد در رابطه با تصمیم قاطعانهاش برای یک چنین رویکردی در پرداخت همه چیز میگفت:
«… حالا که پیشوای آرمانیام برادر مسعود طبق سنت امام حسین چراغها را خاموش کرده است با تمام پوست و گوشت و استخوانم تکرار میکنم: هیهات مناالذله و اگر هزار جان داشتم و شرایط هزار بار هم از این سختتر شود هم، حسرت یک لحظه ندامت را به دل دشمن میگذارم“.
چنین دیدگاهی مهرداد را در مدار و قدر و شأنی متفاوت قرار میداد، جایگاه والای فکری و درونی که در کار کرد روزانهاش قابل رؤیت بود. او درباره ایمانش به حقانیت راه و گامهای مجاهدین نوشت: «امروز در این نقطه که ما قرار داریم، همه چیز درحال محصول دادن است. هیچ توطئه و زدوبندی نمیتواند مجاهدین را از جایشان تکان بدهد… هر کجای تابلوی مجاهدین را که در این دوران نگاه کنیم انسان را غرق امید و غرور میکند و بواقع به حقانیت گامهای پیشین سازمان باید هر روز مثل نماز خواندن اذعان و اعتراف کرد».
در امتداد مسیر شکوفایی که مهرداد طی این سالیان پیمود، بیتردید، عاقبتی روشن و در خور که سالیان انتظار آن را از صمیم قلب داشت، فرا رسید. روز موعود هر مجاهد که اوج قله رفیع همه تلاشهای زندگی اوست.
روزهای سهشنبه و چهارشنبه ششم و هفتم مرداد اشرف به صحنه یک درگیری نابرابر ولی شکوهمند تبدیل شد. مجاهدین همگی یکسره دست افشان و پای کوبان، غزل خوانان به مصاف مزدوران سفله عراقی جیره بگیران رژیم آخوندی شتافتند تا از عرض و ناموس و شرف خلق با دستانی خالی، با چنگ و ناخن و دندان به دفاع برخیزند. مهرداد روز چهارشنبه در جریان یورش ناجوانمردانه مزدوران سفلهای که در نابکاری از هیچ چیزی فروگذار نکردند مورد اصابت گلولهای قرارگرفت و به پیمان خود باخدا و خلق که خود بارها آن را تکرار کرده بود وفا نمود.
«میخواهم افتخار عضویت در یگان ۷۲تن را داشته باشم و در رکاب خواهر مریم و برادر مسعود تا به آخر در این نبرد شورانگیز تا پیروزی نهایی خلق در زنجیرم بجنگم.
این روزها نام هر شهید، یک تعهد سنگین از ایستادگی و پایداری بر دوش ما میگذارد. از شهید مهرداد رضازاده قهرمان تا مهدی زارع اشکذری و بیگرد قلندری و…..
یادشان در امتداد ایستادگی و پایداری بر آرمان آزادی گرامی و راهشان پر رهرو باد.
یادی از شهید قهرمان مهرداد رضازاده و خط سرخ مقاومت و تسلیم ناپذیری– آ. سلیمی