وضع و حال حکومتی که با اعدام روزانه سرپاست – عطا فتحی زاده
بعد از انقلاب ضد سلطنتی و سرنگونی نظام سلطنتی ازآنجاکه درد و رنج مردم میهنم را باپوست و گوشت خود لمس کرده بودم، تصمیم گرفتم تا جایی که در توان دارم در خدمت به آنها هر کاری در توانم هست انجام دهم. تصور آن روزگارم این بود که جهاد سازندگی ارگانی است که زمینه خدمت به مردم بهویژه مردم محروم روستاها در آن فراهم است و با همین انگیزه وارد جهاد سازندگی شدم.
من بی وقفه و شبانه روز به روستاها برای کمک به مردم میرفتم. وقتی برمیگشتم میدیدم کسی دنبال حلوفصل مسائل و مشکلات مردم محروم نیست و امکانات بسیاری که در اختیار داشتند و ظاهراً باید صرف این مسائل میشد، معلوم نیست چه میشود؟ وقتی هم کمی ریز میشدم تا اشکالات را برطرف کنم، جواب ثابت این بود وارد این مسائل نشو، ما خودمان دنبال میکنیم.
من البته طی ۳ سال به همه ترفندهای رژیم در جهاد سازندگی که مثلا برای کمک به محرومان بود، اشراف کامل پیدا کردم. مثلاً از طریق هیأت واگذاری زمین، بخشی از زمینهای شهری و مصادرهای را بجای اینکه به مردم محروم و نیازمندان توزیع کنند، بین عوامل و مزدوران خودشان تقسیم میکردند. کوپن های ارزاق مردم را میدزدیدند یا سپاه تحت پوش قاچاق برای اینکه خودشان شناخته نشوند برای چک ماشینها در شب در ایست بازرسی از نفرات جهاد سازندگی استفاده میکردند تا اموال مردم را بدزدند و مصادره کنند.
از غارت و چپاول اموال مردم گرفته تا دستگیریها و اعدام بهترین فرزندان مردم ایران و هواداران مجاهدین که در آنموقع در مقابل دزدیها و سرکوب آزادیها توسط آخوندها میایستادند، تاثیرات زیادی رویم گذاشت و گفتم جای من بین این جنایتکاران نیست. باید در مقابل اینها ایستاد و کار کردن با این جانیان یعنی تایید این حاکمیت ضد مردمی. از آنجا که اجازه انصراف ندادند، با محمل تراشی یکماه مرخصی گرفتم و دیگر برنگشتم. بعد به افشای این غارتگریها پرداختم و به همین دلیل از جانب پاسداران مورد تعقیب قرار گرفتم.
مجبور شدم مدتی مخفی شده و در یک شرکت برق در نیریز فارس بعنوان انباردار مشغول کار شدم و پس از مدتی به سازمان وصل شدم و از طریق دوستانم از مرز پاکستان خارج شدم و بعد هم به عراق رفته و به ارتش آزادیبخش پیوستم.
منظورم از بیان این خاطرات، اشاره به بخش کوچکی از انبوه فساد، غارت، چپاول و جنایتهای رژیم ضدبشری آخوندی است که در چهل سال گذشته بهصورت تصاعدی به آن اضافه شده است. حالا رژیمی با این کارنامه سیاه دنبال شیطان سازی از نیرویی است که به اعتراف سردمدارانش هیچ ضربهای را در تمام ۴۰ سال گذشته دریافت نکرده است که مجاهدین مستقیم یا غیرمستقیم در آن نقشی نداشته باشند.
حالا همین رژیم پابهگور که حکومت ننگینش را روزبهروز و با اعدام فرزندان رشید این میهن تا به امروز ادامه داده است، به چه درجهای از افلاس و درماندگی رسیده که من و امثال من را که ۴۰سال پیش به صورتش تف کرده و عزم جزم برای سرنگونیاش کردهایم، با بکار گرفتن عواملش تحت پوش خانواده، فرامیخواند که دوباره به زیر حاکمیت ننگینش برگردیم. زهی خیال باطل
پاسخ من به وزارت بدنام اطلاعات آخوندی و مزدوران نجاستی که در پوش خانواده پیغاموپسغام میدهند، این است اصلاً نگرانم نباشند، من برای بازگشت به میهن اسیرم لحظهشماری میکنم. ما بهزودی بازمیگردیم و با کفن و دفن آخوندهای خمینی صفت که بدون آن وطن، وطن نمیشود، بر ویرانه باقیمانده از حکومت ننگین آخوندی که در تاراج و چپاول و جنایت و ستمکاری روی تاتارها و مغولها را هم سفید کرده است، ایران این زیباترین وطن را دوباره میسازیم.
عطا فتحی زاده
خرداد ۱۴۰۲
وضع و حال حکومتی که با اعدام روزانه سرپاست – عطا فتحی زاده