این بار خامنهای ضعیفتر از همیشه، بهرغم وحشتآفرینی پاسدارانش برای دریدن لبهای تبدار خوزستان، در هراس از خشم مردم غیزانیه به دست و پا افتاد.
این تصویر آخوند جنایتکار عبدالنبی موسوی، نماینده خامنهای در خوزستان است که برای دلجویی و معذرتخواهی از نوجوانی که توسط پاسداران مجروح شد، به خانه وی آمده.
آخوند روحانی در یک پیام شتابزده گفت باید استاندار، مسئولان و تمام دستگاههای مرتبط برای حل مشکل مردم خوزستان بسیج شوند تا شاهد بروز مشکلات نباشیم.
استاندار خوزستان ۵خرداد ۹۹: «دو هفته دیگه آب رو میرسونیم به غیزانیه و مشرحات».
روزنامه حکومتی رسالت ۶خرداد ۹۹: «غیظ مقدس، غیزانیه مظلوم؛ آنان میخواهند حق خود را بستانند، فقط یک بهانه لازم است، آنوقت مثل شعله کبریت که به انبار کاه میافتد همه چیز را در خود تمام میکند».
یک شهروند غیزانیه: «به ابوالفضل من خودم آب برای خوردن ندارم میخوام ببینم اینهمه نفت ما نباید خودمون یک کارگر تو این انباری کار کنه… حمالی حمالیشو به ما هم ندادن… پس ما از کجا بیاریم؟ صدامون که هیچکی نمیشنوه چکار کنیم؟ حرف بزنیم میگین تظاهراته».
آنقدر خامنهای در برابر اراده و خشم مردم، ضعیف و ناتوان شده که نیروی انتظامیاش هم مورد تمسخر و بازیچه کودکان خوزستانی قرار گرفته است.
یک جوان شهروند غیزانیه: «بذار مردم بدونن من یه جوونم یه ماه بدون آبم با تیر منو میزنن قانون با تیر از حقم دفاع میکنم میاد با تیر منو میزنن چند تا جوون از ما افتادن لب جاده… بذار ملت الآن صدامو بشنوه. بذار بمیرم بذار همه بمیرن اما اینطوری عذاب نکشن».
آتش گداختهٔ سینه و لبهای تشنه جوانان شورشی خوزستان هیولای ولایت را به زانو درآورد و نشان داد ایرانی میمرد اما هرگز تن به ذلت نمیدهد.