کم کاری دستگاه تبلیغاتی رژیم یا شکست مفتضحانه جنگ روانی علیه مجاهدین؟ – گفتگو با فروغ پاکدل
تلویزیون حکومتی در یک برنامه تلویزیونی مدعی شد که دستگاه تبلیغاتی رژیم در تبلیغ علیه مجاهدین کم کاری داشته، این حرفی بود که خامنهای زده بود و بعد هم در تلویزیون رژیم این حرف بازتاب زیادی پیدا کرد و گفتند که دستگاه تبلیغات رژیم باید تلاش بیشتر برای شناساندن مجاهدین به نسل جوان از قول رژیم بکنند تا یک وقت نسل جوان فریب مجاهدین را نخورد.
سوال- این هفته تلویزیون حکومتی در یک برنامه تلویزیونی مدعی شد که دستگاه تبلیغاتی رژیم علیه مجاهدین کم کاری داره و باید تلاش بیشتری برای شناساندن مجاهدین به نسل جوان کرد تا فریب آنها را نخورد. نظر شما چیه؟ آیا واقعا این رژیم علیه مجاهدین در زمینه فیلم و کتاب و مستند و منبر و رادیو تلویزیون و مطبوعات کم گذاشته؟
فروغ پاکدل: به نظرم موضوع خیلی گویا است و آن هم اینکه این حرفها چیزی جز شکست شیطانسازیهای جنونآمیز رژیم طی این ۴دهه علیه اصلیترین نیروی براندازش نیست. هم کسی که این گفتگو و برنامه را ترتیب داده و هم کسانی که در این شوی تلویزیونی شرکت کردهاند، خودشان از دستاندرکاران اصلی پروژه شیطانسازی علیه مجاهدین هستند و به همه امکانات ارگانهای سرکوبگری چون وزارت اطلاعات و اط. سپاه و… دسترسی دارند و مسئول پیشبرد این خط هستند.
این نشون میده که دروغ و فریب و نیرنگ که یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این رژیم است و کلمه گویایی جز دجالیت برایش پیدا نمیشه کرد، بر نسل جوان و شورشگر بیاثر بوده. چرا که این نسل، میدونه که آزادی و آزادیخواهی یعنی همان چیزی که جامعه تشنه ما به اون نیاز داره، طلسم این رژیمه و این جنایتکاران برای حفظ قدرت به هر قیمت، از هیچ جنایت و رذالت و پلیدی و پلشتی فروگذار نمیکنند. اما خوبه در اینجا اشارهای کنیم به محتوای همین همین برنامه شبکه خبر رژیم.
محسن برمهانی معاون صدا و سیمای رژیم که در کمال خفت و خواری از خامنهای عذر تقصیر بخاطر کم کاریهایش میکنه، خودش اعتراف میکنه که یک دفتر فیلم نامه تحت پوشش معاونت سیما راه اندازی شده که در یکی دو ماه گذشته هفت سریال علیه مجاهدین در دستور کارشان قرار داده شده است.
این عامل خامنهای، در حالی این حرفهارو میزنه که روزی نیست شما در رسانه و مطبوعات و بویژه در شبکههای مختلف تلویزیونی این رژیم برنامهای علیه مجاهدین نبینید، یا آخوندی در نماز جمعه و منبر و مجلس، یا عوامل وزارتی بقول خودشون در گفتگوی پژوهشی یا مستند، یا مزدوران خودفروختهای چون مسعود خدابنده و ابراهیم خدابنده… رو میبینید که از دست مجاهدین آه و فغان سرمیدهند.
اما حرفهای هاشمینژاد که تحت پوشش ان.جی.او سالهای سال است تلاش کرده جنایتهای این رژیم رو در قالب بقول خودش لیست ترور به خورد جوامع بینالمللی بده ولی خریداری پیدا نکرده، از این هم جالبتر و بیانگر استیصال مطلق همین اقداماته.
بخصوص که از سال ۷۰ یعنی همین زمانی که اینها میگن خیلی کم کاری داشتند، وزارت اطلاعات جنگ روانی علیه مجاهدین رو بعنوان یک استراتژی در برنامهاش گذاشت. ناصر رضوی از دژخیمان اطلاعاتی در کتاب استراتژی و دیگر هیچ، میگه: «تحولی که در دستگاه امنیتی ما درباره التقاط رخ داد، این بود که در سال ۷۰ ما یک تجدید نظر اساسی در روشها و راهکارهای مبارزه با (مجاهدین) داشتیم … ما به این نتیجه رسیدیم راهکار انحلال سازمان در انجام عملیات و ضربه نظامی نیست، راهکار این است که در سازمان شکاف ایجاد کرد… این که سراغ عملیات روانی بروید که عمدتاً باید روی جداشده ها متمرکزشود. این، یکی از راهکارهایی است که به ذهن ما رسید.»
ضمنا در این سالیان بیش از ۵۸۰ کتاب توسط مزدوران وزارتی و ارگانهای رسمی رژیم به پشتوانه سازمان تبلیغات اسلامی و یا مرکز اسناد انقلاب اسلامی و یا سازمانهای پوششی دیگر مثل هابیلیان و موسسه راهبردی دیدبان و یا انتشارات دفاع مقدس که تماما دولتی است و با هزینههای کلان علیه مجاهدین منتشر شده است.
به این آمار ساخت ۸۵۰ فیلم و مستند و سریال وبرنامه تلویزیونی و… را هم اضافه کنید که برخی از مستندات خودش ۱۰ الی ۳۰ قسمت یا بیشتر بوده. همه این فیلمها هم مانند کتابها، از پشتوانه عظیم دولتی و بودجههای کلان برخوردار بوده است.
هاشمینژاد که از سینهچاکان ولایت و سرسپرده مطلق خامنهای جنایتکاره، از سال ۱۳۸۴در راس یکی از شعبات اطلاعاتی-امنیتی رژیم موسوم به هابیلیان قرار گرفت و کار اصلی خودش را محاکمه سران مجاهدین اعلام کرد. علت راهاندازی این شعبه هم سوءاستفاده از شرایط در عراق پس از جنگ آمریکا بود که راه را برای ورود مزدوران رژیم و رسیدنشون به حاکمیت در این کشور فراهم کرده بود. رژیم با بسیج همه امکاناتش از جمله وزارت اطلاعات، وزارت خارجه، قضاییه و نیروی تروریستی قدس، درصدد بر اومدند که با تشکیل پروندههای قضایی برای مجاهدین در عراق، کار آنها را بقول خودشون با دستگیری رهبران مجاهدین و استرداد اعضای آنها به ایران یکسره کنند.
در شرایطی که عراق در تیول مزدوران و دست نشاندگان رژیم همچون نوری مالکی و فالح فیاض و… بود، و درحالی که به کلیه امکانات و اسناد دولتی و غیردولتی عراق دسترسی داشتند و با بسیج همه جانبه، نتوانستند یک برگ سند برای این اهداف شومشان علیه مجاهدین جور کنند. که علت آن پاکیزگی و طهارت سیاسی، تشکیلاتی و ایدئولوژیکی مجاهدین بود.
از طرفی روزی نبود که هابیلیان در داخل کشور در شهر و شهرستان و روستاها و مدارس و دانشگاهها و… هرجایی که میتونست نمایشگاهی علیه مجاهدین برپا نکند. با افتخار میگفت الان هرکس بخواهد فیلمی علیه مجاهدین بسازد به ما مراجعه میکند و از آرشیو و امکانات ما استفاده میکند.
من فقط دو مورد از سرمایهگذاری رژیم روی همین شعبه دولتی هابیلیان رو اشاره کنم:
سال ۹۴ سخنگوی وقت وزارت خارجه رژیم به اسم حسین جابرانصاری در ملاقاتی با همین هاشمینژاد از تلاشها و اقدامات بنیاد هابیلیان در معرفی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بزرگترین قربانیان تروریسم در جهان قدردانی کرد. و خواستار افزایش همکاری این بنیاد با وزارت امور خارجه و مراکز مطالعاتی و پژوهشی آن شده بود.
عباس عراقچی معاون امور حقوقی و بینالمللی وزارت امور خارجه در دوره آخوند روحانی هم گفته بود: در دنیای امروز سازمانهای مردم نهاد بسیار تأثیرگذار شدهاند و اعتبار زیادی پیدا کردهاند و در غرب هم به یک انجیاو بهعنوان یک نهاد مدنی بسیار بیشتر از نهادهای دولتی بها داده میشود. بنابراین بنیاد هابیلیان نیز بهعنوان یک سازمان مردم نهاد باید به فعالیتهای خود با قوت بیشتری ادامه دهد» یعنی به زبان اشهدش میگه علت اینکه هابیلیان رو بعنوان ان.جی.او ثبت دادند، فقط سوءاستفاده از آن در غرب است.
هاشمینژاد که وظیفهاش پاک کردن دستان خونین امام ملعون و رهبر جنایتکارشه، در اوج شقاوت درباره قتل عام۶۷ میگه: «ماجرای ۶۷ سندی بر قاطعیت انقلاب در اجرای صریح احکام اسلام» و تازه این تعداد قتل عام شده را نشونه به قول خودش «رأفت» خمینی مینامه والا از دید او همه زندانیان مجاهد باید اعدم میشدند و باید آمار و ارقام خیلی بیشتر می بود!
البته نمیگه چرا تا وقتی جنبش دادخواهی توسط مجاهدین یقه شما رو نگرفته بود، این «نشانه رأفت خمینی و نظام» رو جزو «سری ترین تصمیمات نظام» پنهان کرده بودید؟
ولی خودش جواب را به صریحترین شکل بارها داده است. از جمله میگه: [مجاهدین] یک سازمان و تشکیلات قدرتمند به حساب میآید که در حال ضربه زدن به جمهوری اسلامی است و خطر آن را نباید نادیده گرفت. هیچ سازمان و تشکیلاتی در گروههای ضدانقلاب نیست که مانند [مجاهدین] دارای توان بالای تشکیلاتی و سازماندهی باشد و در عمل هم نشان داده باشد که میتواند از همه عناصر تشکیلاتی خود – حتی افرادی که ظاهرا کارهای بزرگی را انجام نمیدهند – برای انجام کارهای ضدانقلابی بزرگ بهره بگیرد. از نظر سازماندهی نیروها و توان تشکیلاتی قدرتمند ظاهر میشدند به گونهای که بسیاری معتقد بودند [مجاهدین] فقط نان توان تشکیلاتی خود را میخورند.
و در جای دیگری هم میگه: اگر با سازمان مجاهدین خلق [در سال ۶۷] برخورد نمیشد الان کل ایران پادگان اشرف بود.
بارها به همین شعبه اطلاعاتی امنیتی که البته تحت عنوان ان.جی.او فعالیت میکرد ماموریتهایی در ارگانهای بین المللی داده شد، بعنوان متولی لیست ۱۷هزار که هیچگاه جرات نکرده اون رو علنی کند، تلاش کرده بقول خودش و رهبر ملعونش جای جلاد و شهید را جابجا کند. اما سرش در همه این پروژهها به سنگ خورده. آخرین اقدام خفتبارش هم راهاندازی سیرک خیابانی علیه دادگاه دژخیم حمید نوری در سوئد بود.
حالا بعد از صرف میلیونها دلار هزینه علیه مجاهدین در این سالیان، بعد از شکست صدها طرح و برنامه و توطئه از عراق و آلبانی و داخل کشور، طلبکار صدای و سیمای منحوس آخوندی هم شده که کم کاری داشتید! بنابراین آه و ناله هاشمی نژاد که الان طلبکار بقیه شده، فقط و فقط آه و ناله احتضار و شکست است.
سؤال: پس چرا با اینهمه کارهایی که شما گفتید باز هم خامنهای از عوامل حکومتی خواست که مجاهدین را به نسل جوان بشناسانند. مشکل رژیم در چیست؟ و چرا اینقدر تلاش میکند نسل جوان مبادا حرفهای مجاهدین رو بشنوند؟
فروغ پاکدل: چون بطور واقعی سندی جز شرافت و افتخار پایداری و ایستادگی بر سر آرمان وجود ندارد؟ مگر چیزی هست که وجود داشته باشه و استفاده نکرده باشند. خوبه اینجا من اشارهای کنم به صحبت یکی از باصطلاح کارشناسان رسانه در همین برنامه. فردی بنام مرتضی محمدی در پاسخ علت شکست اقدامات رژیم در زمینه تبلیغی علیه مجاهدین میگه: سیستم های امنیتی ما اسناد و مدارک جنایات اینها (بقول خودشون گروهکها) را در اختیار شبکههای رسانهای در اختیار فعالان رسانهیی قرار بدهند که با توجه به دید رسانهای آنها رویشان کار بشود این موضوع خیلی مهم هست که اینها با توجه به صحبتهای مقام معظم رهبری که جای جلاد و شهید در حال عوض شدن هست با پرچم حقوق بشری با توجه به جنایت هایی که بر علیه ما مرتکب شدند جنایت جنگی مرتکب شدند کودک کشی مرتکب شدند بچه های مدرسه را وارد مدرسه شدند و به رگبار بستند و کشتن این گروهها دوباره می آیند با پشتیبانی پدران و پدران معنوی و عروسک گردانان خودشان که آمریکا و رژیم صهیونیستی وبعضی کشورهای اروپایی هستند می آیند دوباره از لیست گروههای تروریستی خارج میشوند.
به این مثلا کارشناس، باید گفت سالهای سال است که همه اسناد و مدارک در اختیار مرکزی موسوم به مرکز اسناد انقلاب اسلامی گذاشته شده است، اگر واقعا اسناد زندانهای این رژیم بویژه در دهه۶۰ منتشر شود جز شقاوت و بیرحمی و جنایت و خیانت سران این رژیم چیزی را برملا نمیکند. هزاران هزار نوجوانی که فقط بخاطر خواند و یا همراه داشتن یک اطلاعیه و یک نشریه و یا کمک مالی ناچیز و یا هواداری از مجاهدین شکنجه شدند و بر سر دار رفتند، و از آرمان آزادی کوتاه نیامدند. جنایتهایی علیه زنان ودختران این میهن اعمال شد که انسان حتی توان شنیدن آنها را هم ندارد. جالبه اسمش رو گذاشته کارشناس رسانه، هنوز نمیدونه که مجاهدین چندین سال است که به همت بلند و اراده قوی و کارنامه درخشانشان از لیستهای تروریستی که در اثر سیاست کثیف مماشات و زدو بند اقتصادی وارد شده بودند، بیرون آمدند.
در حالی که همین ماههای اخیر همه جهان دیدند که چطور جانیان همین رژیم کودک بلوچ و کرد و ترکمن و خوزستانی و ایلامی و همه جای ایران را میکشد، در حال که همه میبینند نیروی سرکوبگر چطور وارد مدارس میشه و دانشآموزان نوباوه این مملکت رو میگیره و با ضربات جانکاه به کشتن میده، میخواهد که پرچم حقوق بشر را هم به اسم امام فرومایهگان ثبت بده. خب این همه رذالت و سبعیت و این وارونهگویی فقط از خامنهای و سیستمی که پرورش داده، برمیاد. فقط از ایدئولوژی متعفن و ضدبشری خمینی برمیاد که این چنین در روز روشن وقتی هنوز خون سرخ نوجوانان این مملکت در خیابانها جاری است، میخواهد بقول خودش با جهاد تبیین و بیان روایت، گذشته مجاهدین را سیاه نمایی کند.
برای نسلی که امروز در دورانی که عصر ارتباطات است، چشمش به این جنایتها باز شده، حتما قابل درکه که در سالهای اختناق مطلق دهه۶۰ چه جنایتهایی شده که خیلی از آنها با بدنهای پاک و مطهر شهیدان برای همیشه دفن شده و اثری از آنها باقی نمانده است.
حرف مجاهدین مگر چیست که اینچنین رژیم از آن وحشت دارد و همه سران ریز و درشت خود را به صحنه آورده تا مانع گسترش این صدا در ایران شود؟ مگر بارها و سالها نگفتند مجاهدین تمام شدند؟ مگر نمیگویند که در بین مردم پایگاهی ندارند؟ این همه وحشت از یک نیروی بقول خودشان گروهک بخاطر چیست؟ این فریادهای احتضار ناشی از تاثیر همان خونهای پاکی است که سالها از پیکر مقاومت ایران جاری شده، درخت تنومند انقلاب آنقدر ریشههایش محکم است که سالها سیاهنمایی و شیطانسازی و تحریف تاریخ و انواع مارکها و توطئهها نتوانسته به آن خشی وارد کند. این قله سر به فلک کشیده در تاریخ ایران را تاریخنویسان و روایت گران ارتجاع و استعمار نمیتوانند بپوشانند و از بین ببرند. مجاهدانی که از همه امکانات و رفاه و آسایش خود دست کشیدند تا آرمان آزادی مردم ایران را پیش ببرند، بقول شهید موسی از بین رفتنی نیستند. این نیروهای میرا هستند که از صحنه حذف خواهند شد. این واقعیت در شعارهای مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنهای این روزها در همه جای ایران دیده میشود.